|
یک شنبه 17 مرداد 1390برچسب:, :: 21:16 :: نويسنده : حامد باوی
تـا ابـد... نگـاهـم باش و در من بـنـدگی کن دو چشمم باش و با من زندگی کن تـویـی خـورشـیـد و مـاه آسـمـانـم بـتـاب و تـا ابـد تـابـنـدگـی کـن... ![]()
یک شنبه 16 مرداد 1390برچسب:, :: 21:8 :: نويسنده : حامد باوی
خداوندا بگیـر از من خـدایـا دلبـرم را گـُنه کارم، بسـوزان پیکرم را فقط یک چیز را میخواهم از تو نگیر از من تو هرگز مادرم را
مهربانی تنها هدیه ایست که نیازی به بسته بندی ندارد...
چتر احساس تـویی شـوق تـمام قـصه هـایم تویی لبخند بعـد از غـصه هایم اگـر بـاران بـبارد لحـظه لحـظه تویی چـتـر تمام لحظه هایم... حامد باوی لطفا" نظر یادتون نره ![]()
یک شنبه 15 مرداد 1390برچسب:, :: 21:1 :: نويسنده : حامد باوی
کـاش دلها مثـل بـاران می شـدنـد کـیـنه ها یکـبـاره پـنهـان می شدند کاش جـز عشق و وفا رسمی نبود اکثـریـت مهربـانـان می شدند... لطفا" نظر یادتون نره![]()
دو شنبه 14 مرداد 1390برچسب:, :: 18:24 :: نويسنده : حامد باوی
« لحـظـۀ آخـر »لحظۀ آخر برایم گریه کردچون گل پرپر برایم گریه کردمثل پروانه از عشقش اشک ریختمثل خاکستر برایم گریه کرد
بـاراننگاهـت را بـه باران می سـپـارمبه دشت وسایه ساران می سپارملبـت از غـنچـۀ لبخـنـد لـبـریـزبه گـلهای بهاران می سپارم حامد باوی
مـــادرخوشا روزی که مادر زنده باشدبرایت قصه ی شب خوانده باشدبهاری بهترش در خاطرم نیست
الـهـی تـا ابـد پـایـنـده بـاشـد...حامد باوی
برای این غم پنهان دعا کن برای دیدن یاران دعا کنببر بالا دو دستت را و هر دمبرای بارش باران دعا کن...لطفا" نظر یادتون نره![]()
![]() |